رنگآمیزی تاریخ در سینمای علی حاتمی
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۳۴۷۱۲
مجموعه آثار حاتمی در نگاه مفهومی، سیر مشخصی از زیست ایرانیان در دو سده گذشته را عیان میکند. تصویرگری او در ظاهر انتزاعی، اما در باطن برگزیده و اجماعی از عادتها، برخوردها، سنتهایی و روابط قدرتی است که وجود ایرانی و طرز تلقی و نگرش او را نسبت به نیروی حاکم شکل میدهد.
به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه شرق نوشت: «در فیلمهای زندهیاد علی حاتمی گرایش شدیدی به استعمال الفاظی که متمایز از زبان روزمره و عادی است، دیده میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«نیاکان ناکام» عنوان یادداشتی از یاشار نورایی درباره سینمای علی حاتمی است که در ادامه میآید: «سینمای علی حاتمی و روابط قدرت در نگاه نخست ارتباط چندانی با هم ندارند و در بررسی فیلمهای فیلمسازی که در زمان حیات و فعالیت گسترده مدام به تصنع و گذشتهگرایی متهم میشد، خوانش سیاسی از آثارش دیرتر از هر چیز دیگری به ذهن سینمادوست ایرانی میرسد. با وجود ساختن فیلمی تاریخی که مشخصا به یکی از مهمترین برهههای سیاسی ایران در دوران قاجار، یعنی مشروطه میپردازد و قهرمان ملی یعنی ستارخان را موضوع قصه قرار داده، حاتمی هم در شیوه پرداختن به فرهنگ ایرانی و هم در اشارات و مصاحبههایی که از او باقی مانده است، همیشه با پرهیز از فاشگویی و بیان واضح، در قبال مسائل سیاسی موضع گرفته است. از این رو آنچه به عنوان عناصر تألیفی در بررسی ساختههایش بیشتر شناخته شده، علاقه او به تاریخ و نشانههای فرهنگی در حد پسآرایی و آرایش جامهها و کلام خوشآهنگ است اما در ذات همه آثارش، نوعی انتقاد فرهنگی و رفتاری نسبت به موقعیت انسان ایرانی وجود دارد که نتیجه مستقیم زیستن در اوضاعی است که سامان سیاسی و اجتماعی از آن محو شده و هنرمند یعنی خود مؤلف و شخصیتهای آثارش مانند کشتی بیلنگر در این دریای مواج سرگرداناند. از ویژگیهای عصر دیجیتال و مساعی سینمادوستان، دستیافتن به گفتوگوهایی است که تماشای آنها در قالب قطعه و کلیپ، طرز تفکر و نگرش هنرمندان را روشنتر میکند. برای مثال تکهای از یک گفتوگو که گویا در نیمه دوم دهه ۵۰ شمسی با علی حاتمی انجام شده، مشخصا مشکل سینماگرانی مانند او را نمایان میکند که میل بسیار به تعریف قصههای معاصر دارند اما محدودیتها سیاسی و اجتماعی مانع از پرداختن به اکنون میشود و در نتیجه آنها باید به قصهها، افسانهها و گذشته بپردازند تا در آن قالب بتوانند حرف خویش را بزنند.
پرورش حاتمی در زمانهای که سالهای نخست زندگی او با اتفاقات دهه پرخروش ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ همزمان بوده، او را بدل به هنرمندی کرد که در قالب قصههای عامیانه و گذشتهای که ساحل امن میکرد، قدم میزد. برای همین گریز او به قصههای عامیانه در قالب نمایشنامه و فیلمنامه، علاوه بر شیفتگی او به داستانگویی به شیوه روایت سلسلهوار و پاورقیها، در بطن خویش نوعی پوشش برای بیان نگاه انتقادی به مناسبات فرهنگی و لایههای زیرین مناسبات قدرت در جامعه است که سنگبنای روابط سیاسی را میسازد. این، یا حاصل مستقیم التهابات سیاسی است که نمونهاش در «ستارخان» و «هزاردستان» شفافتر است یا برآمده از روابط اجتماعی کهنه و ضد فردیت که در «قلندر»، «خواستگار» و «سوتهدلان» دیده میشود و حیات و زیست آدمهای قصه را با سرکوب به انزوا و فراق میکشاند. تجربه زیستن در جامعهای پرنوسان و پناهبردن به بستر تاریخ، نگرش حاتمی را نسبت به انسان شرقی با استبداد شرقی مرتبط میکند که در روابط قدرت نظامهای فرهنگی تبلور مییابد. روبنای آثار او به شکلی است که تمنای هنرمند را برای بازسازی گذشته نشان میدهد ولی در زیربنا، انتقاد او به سیاستهای غلط مشهود است... .»
در بخش دیگری از این یادداشت آمده: «بازیچهشدن زنان در روابط قدرت مردانه، از همان نخستین ساخته او یعنی «حسنکچل» که دیو چهلگیس را ربوده تا «طوقی» که مردی جوان به خواستگاری دختری برای داییاش میرود اما مهر دختر به دل خودش میافتد و دختر را برای خودش عقد میکند و در اوجش «خواستگار» که شرح مهرورزی معلم خط به دختری است که هر بار قبل از رسیدن به وصال، زن آدم دیگری میشود، نوعی درونمایه مشترک است که در بطن خود، گرفتاری انسان ایرانی را در نظام پرتناقض فرهنگی نشان میدهد که شکلدهنده و نظمدهنده زیست اوست. در این آثار سیستم در نوعی استبداد فرهنگی خلاصه شده که کنش شخصیتها، از شورش تا انفعال را رقم میزند و در نهایت کامیابی یا ناکامی آنها، جلوهای انتقادی به شرایط و اوضاع و احوال دارد. اگر فاششدن حقیقت را در آثار حاتمی رؤیت کنیم و این را به استقلال رأی شخصیتها و تبلوریافتن فردیت آنها متصل کنیم، شخصیتهای حاتمی که گرفتار جبر زمانهاند، در اکثر مواقع قربانی تصمیمهای خویش میشوند و شرایط حاکم هم به این قربانیشدن دامن میزند. برای مثال آخرین فیلم او در دوران پیش از انقلاب یعنی «سوتهدلان» این درماندگی و ناکامی را هم در شخصیت مرکزی عقبمانده فیلم یعنی مجید نشان میدهد و هم در برادر بزرگترش حبیب که سیلی سیاست او را از ارتش رانده و به گوشه مغازه تبعید کرده است.
سقوط دولت محمد مصدق و لورفتن سازمان مخفی افسران حزب توده، زمانی اتفاق افتاد که حاتمی نوجوان بود و برای همین شاید این شکست در پس ذهن او باقی ماند تا در فرصتی به آن بپردازد. در «سوتهدلان» این فرصت فراهم شد و تداعی سرنوشت افسر آرمانخواه که پس از شکست سیاسی و زندان، کنج مغازه ظروف کرایه کز کرده و بهانه نگهداری از برادر کمعقل را دلیل چلهنشینیاش کرده، سرنوشت همان برادر عقبمانده، یکی از دقیقترین انتقادهای حاتمی به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در دهههای ۳۰ و ۴۰ ایران است که در سکانس دیدار حبیب با دوستش دواچی که هر دو نظامی بودهاند، عیان میشود. حاتمی در اینجا از ایجاز کلامی و سحر قلمی که دارد، چنان استادانه سود میجوید که با چند جمله در عین انتقاد به سرکوب سیاسی، گذشته حبیب و دواچی را هم برای بیننده آشکار میکند. گرایش سیاسی چپ آنها و اینکه در محبس بودهاند، با اشاره دواچی به حبیب که او را شلاقخور پوستکلفت بند باسوادها مینامد و آوردن نام استالین از سوی حبیب فاش شده و تلخی سرخوردگی سیاسی زمانی کامل میشود که دواچی در پایان سکانس با جملهای، ناکامی یک نسل را به زبان میآورد: میبینی کار ما در این ملک به کجا کشید؟ پااندازی.
طرح آرمانی حاتمی برای پرداختن به تاریخ معاصر که به ساختهشدن «هزاردستان» منجر شد، در عین اینکه بسیاری از موقعیتها را برای بیان قصهای مفصل از تاریخ معاصر ایران از حاتمی دریغ کرد، پس از انقلاب و سالهای ابتدایی آن و تحول بنیادی و مصائب تمامشدن سریال، حاتمی را مجبور به گنجاندن چیزهایی در سریال کرد که به سیاست روز مربوط بود. برای مثال سخنرانی روحانی برای سربازهای سرگردان در شهر در کنار توپ میدان توپخانه، نوعی تداعی تاریخی به گفته خود حاتمی بود. با توجه به اینکه تقریبا یکچهارم از سریال حاتمی نمایش داده نشده و او مجبور به تغییر مدام قصه بود، تنها یک مایه پیوسته و خط مشترک در «هزاردستان» میشود شناخت و آن بازیچهشدن انسان ایرانی در ساختاری است که در شکل وسیع، در حد فاصل مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به دست متفقین، عامل ظهور و سقوط شورشیانی آرمانخواه بود که در قالب انجمن مجازات و فرقههای مشابه، تلاش کردند با توسل به ترور و خشونت، عدالت را در جامعه برقرار کنند و جامعه آرمانی خویش را بسازند. آنها سرکوب شدند و به شکلی نمادین اسلحه را کنار گذاشتند و همچون رضا خوشنویس، قلم خطاطی به دست گرفتند تا با پناهبردن به هنر، چند صباحی از تحولات سیاسی دور باشند اما دست سرنوشت دوباره آنها را به ساحت سابقشان بازمیگرداند تا تفنگ به دست بگیرند، ولو اینکه قدرت حاکم یعنی خان مظفر، قادرتر از این باشد که بهآسانی از میان برداشته شود. در نسخه فعلی، شکنجهشدن خوشنویس توسط مفتش، دریچهای به تهران قدیم است. کنایههای حاتمی به تکرار وقایع سیاسی و چرخههای روابط قدرت، در چند جا که یکی از آنها به اجبار از نمایش نخست سریال حذف شد، صریحتر از آن است که از نظر پنهان بماند.
مفصلترین سکانس رجعت به تهران قدیم در خاطرات رضا خوشنویس جمعشدن شخصیتهای مختلف در نقش نماینده نگرشهای سیاسی آن دوران، از دکتر موزیسین تا روزنامهنگار غربزده و مأمور تأمینات طالب اقتدار و نظام حکومت آمرانه نزد خان مظفر است که هر کدام فرصت مییابند عقاید خود را به زبان بیاورند. در میان ساختهشدن «هزاردستان» فیلم «حاجیواشنگتن» و «کمالالملک» ساخته شدند که هر کدام به شکلی انتقاد از سیاست دوران قاجار را ترسیم میکنند. در «حاجیواشنگتن» سفیر کشوری منزوی و عقبمانده پا به ینگه دنیا میگذارد تا در تنهایی کشنده، تنها همدمش سرخپوستی فراری باشد که به سفارت پناه آورده و در مواجهه با تناقض و هجران، گنگ و نیمهدیوانه به سرزمینی برگردد که خودش مدام از بدبختی و بیچارگی مردمان و ناکارآمدی دولتمردانش تعریف کرده است. در «کمالالملک»، روایت شخصی حاتمی فرصتی برای مواجهه هنرمند با قدرت است که مدام او را تحقیر و محدود میکند و در آمدوشدهای سیاسی و تغییر حکومت، هنرمند یا باید در خدمت قدرت باشد یا تبعیدی استقلال نظر و هنر مستقل خویش.
در این سپهر تاریخ است که ریشه رفتارها به یک خاک مشترک میرسد و انسانها حتی در بدترین شکل و حالت هم معلول روابط قدرت هستند. برای همین است که شخصیت منفی که روایت کلاسیک را میسازد، در نوع روایت حاتمی کمتر یافت میشود و آدمهای او از قلندر تا مفتش ششانگشتی و شعباناستخوانی همه عقبهای دارند که نشان از کمبودها و عقدههایی است که کنش کنونی آنها را شکل داده و همه در برههای از وجود، هم میتوانند در خدمت قدرت باشند و هم توسط قدرت حذف شوند.
حاتمی در قصههای معاصرش هم از پرداختن به روابط قدرت غافل نیست و تقابل میان جهل و دانش را حتی در میان اعضای یک خانواده در فیلم «مادر» نشان میدهد. شخصیت محمدابراهیم، خانداداش فیلم که زهتاب است و با هیکل فربه و شکل و قیافه وحشی خود بقیه خواهرها و برادرها را تحقیر میکند، در ظاهر امتداد شخصیت شعباناستخوانی است که از تهران قدیم به تهران جدید وارد شده است. جدال میان او و برادر تحصیلکرده خارجرفته عارفمسلکش، یعنی جلالالدین، در زیر عکس خاندایی که بر دیوار اتاق خانه قرار گرفته، نوعی کشاکش قدرت در سرزمینی است که خانه و اعضای خانواده، هر کدام بخشی از ساکنان آن را نمایندگی میکنند. اما به سیاق همیشگی، حاتمی حتی در شخصیت محمدابراهیم هم نوعی هویت سرکوبشده میبیند. شبی که مادر پارچه چادری را برای محمدابراهیم میآورد که به همسرش طوبی بدهد، محمدابراهیم سفره دل را باز میکند و از تحقیرشدن توسط همسر میگوید و اینکه عملا زن و فرزند او را تنها گذاشتهاند و یار و همدلی در خانه ندارد. صحنه با خوابیدن محمدابراهیم در حالی که پارچه مادر را همچون همدم نداشته در آغوش گرفته و خاموشکردن چراغ اتاق توسط مادر پایان مییابد تا در سکانس بعدی که مربوط به عکسگرفتن دستهجمعی است، دو برادر که مدتها دعوا داشتهاند، با هم آشتی کنند و رابطه محمدابراهیم و خواهر و برادرانش بهبود یابد. شیوه نمایشی حاتمی برای نشاندادن روابط قدرت، مبتنی بر نوعی نمایش ساده است. برای مثال از بلندی و زوایای سربالا و سرپایین در جایی بهره میبرد که مبتنی بر تسلط فردی بر یک فرد دیگر است. میتوان مثال از فیلم «خواستگار» زد که وقتی معلم خط به خواستگاری نخستین میآید، پدر دختر در بالای پلهها ایستاده و بر او تسلط کامل دارد یا در «مادر» وقتی محمدابراهیم با حرفها و کارهایش همه را از خود میراند و مادر به بالای خانه و بلندی میرود و به او که در حیاط روی تخت نشسته به شکل امری میگوید که با خواهر و برادرهایش خوب رفتار نکرده و محمدابراهیم هم در جواب نیروی مادر که از بالا بر او هوار شده، میگوید: اینقدر ما رو آق والدین نکن از اون بالا.
مجموعه آثار حاتمی در نگاه مفهومی، سیر مشخصی از زیست ایرانیان در دو سده گذشته را عیان میکند. تصویرگری او در ظاهر انتزاعی، اما در باطن برگزیده و اجماعی از عادتها، برخوردها، سنتهایی و روابط قدرتی است که وجود ایرانی و طرز تلقی و نگرش او را نسبت به نیروی حاکم شکل میدهد. ایرانیان و نیاکانی که با حسن نیت و ذاتی پاک همچون آدم که از بهشت راندهشده، در سرزمینی زیست میکنند که بلازده است. شخصیتهایی که از شاه تا نوکر، از هنرمند تا مأمور تأمینات، از بازاری تا کارمند، همه گرفتار آرمانهای بربادرفته و مصیبتاند. شخصیتهای حاتمی با وجود تلخی تجربههایی که از سر گذراندهاند، در نهایت نیکفرجام هستند، چون مؤلفی آنها را خلق کرده که از ستم بیزار و به خیربودن و رستگاری انسان معتقد است.»
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: علی حاتمی
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: علی حاتمی نشان می دهد روابط قدرت علی حاتمی برای مثال شخصیت ها قصه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۳۴۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنبشهای سدههای دوم و سوم هجری بیشتر تقابل ایرانی – ایرانی بود نه ایرانی - عربی
ماهرخ ابراهیمپور: نشست نقد و بررسی کتاب «پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» اثر پاتریشیا کرون با ترجمه کاظم فیروزمند چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت با حضور علی بهرامیان، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این کتاب سال ۲۰۱۴ در آمریکا منتشر شد که در زمان چاپ آن مولف فوت شده بود و سال ۱۴۰۳ که در نشر «نامک» به چاپ رسید، کاظم فیروزمند، مترجم آن در قید حیات نبود. در این نشست طبق اعلام قبلی قرار بود، روزبه زرینکوب، استاد گروه تاریخ باستان دانشگاه تهران، حضور داشته باشد که نتوانست حضور پیدا کند.
پاتریشیا کرون در سال ۱۹۴۵ در دانمارک به دنیا آمد و در دوران نوجوانی به مطالعه و شناخت سرزمینهای دور علاقهمند شد. کرون پیش از ورود به دانشگاه به سه زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی تسلط پیدا کرد. رشتهی تاریخ خاورمیانه را برای تحصیل در دانشگاه برگزید، در سال ۱۹۷۴ مدرک دکترا گرفت، و پس از دریافت بورس تحقیقاتی، نخستین پژوهشهای خود دربارهی تاریخ خاورمیانه و اسلام را آغاز کرد. تاکنون نزدیک به ۱۰ عنوان کتاب از کرون منتشر شده است. کتاب «هاجرگرایی» که از دل تز دکترای وی بیرون آمده است سوءتفاهمبرانگیزترین کتاب او به شمار میآید. «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» از دیگر آثار این صاحبنظر فقید، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. «خلیفه خدا»، «غلامان اسب سوار»، «تجارت مکی و ظهور اسلام»، «جوامع ماقبل صنعتی» و «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» نیز از دیگر کتابهای این ایرانشناس است. کرون همچنین ۷۰ مقاله شامل ۱۰ مقالهی در زمینه ایرانشناسی منتشر کرده است.
علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ و رئیس بخش اسناد مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در بررسی کتاب «پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» گفت: دورهای که پاتریشیا کرون به آن پرداخته، زمان انتقال حکومت از امویه به عباسی است که در آن ایرانیها نقش عمدهای داشتند. تحرکات ابتدا از کوفه آغاز شد و پس از آن با هوشمندی خاصی به خراسان (شرق ایران) انتقال پیدا کرد و به جایی رسید که در سال ۱۳۲ هجری سپاهی که ابومسلم خراسانی به سمت کوفه فرستاد، توانست این شهر را فتح و خلاقت اموی را ساقط کند.
او افزود: در این دوره اتفاقی که رخ داد و کم و بیش تا دروهی بعد از مامون هم ادامه پیدا کرد؛ شکلگیری سلسله جنبشها و قیامهایی بهویژه در شرق ایران بود. ابتدا قیام بهآفرید زرتشتی بود. او در دین زرتشتی اصلاحاتی را انجام داد. طبق روایتها موبدان زرتشتی نزد ابومسلم رفتند و گفتند این فرد دین ما و شما را فاسد کرده است و ابومسلم هم لشکری فرستاد و او را در نزدیکی به گمانم تربتجام سرکوب کرد. بعدی قیام ابنمقنع و استادسیس است و یوسف البرم و در نهایت بابک که نزدیک به بیست سال در آذربایجان مقاومت کرد اما در انتها از سوی عباسیان شکست خورد و عاقبت افشین توانست بابک را دستگیر و قلعهی او را تسخیر کند.
این محقق تاریخ اسلام عنوان کرد: لذا این دوره در تاریخ اسلام دورهی بهخصوصی است و افرادی هم که در آن ایفای نقش کردهاند، ویژهاند. این موضوع بارها از سوی مورخان و پژوهشگران به صورت اجمالی و تفضیلی تحقیق و بررسی شده است از جمله غلامحسین صدیقی در کتاب «جنبشهای دینی ایرانی: در قرنهای دوم و سوم هجری»، عبدالحسین زرینکوب در «دو قرن سکوت» و «ایران بعد از اسلام» و خود پاتریشیا کرون در مقالهی «ابنمقنع و سپیدجامگان» - که به صورت انفرادی به یکی از این جنبشها پرداخت و در ایران محقق محترم مسعود جعفری جزی آن را به صورت یک کتاب در انتشارات ماهی به چاپ رساند.
علی بهرامیان چرا با طرح این پرسش که «چرا این جنبشهای سیاسی مهم است؟» ادامه داد: پژوهشگران خارجی و ایرانی بارها به این پرداختهاند که چه موضوعی به لحاظ سیاسی باعث میشد این اشخاص دست به قیام بزنند و کسانی را دور خودشان گرد بیاورند و فعالیتهایی هم داشته باشند و پس از آن سلسله عقایدی که به آنها نسبت داده میشود به چه ترتیب است؟ به لحاظ صحت و سقم در چه وضعیتی است؟ همهی آنچه به آنها نسبت داده شده از اباحهگری (اشتراک در اموال و زنان و...)، ادعای نبوت و حلول همه در هالهای از ابهام قرار دارد و اغلب مورخان به صورت کلی به آنها مینگریستند و این موضوع بررسی نشده که آیا این عقاید در ایران سابقه داشته و میتوان برای آنها نمونههایی پیدا کرد؟ به لحاظ سیاسی چه انگیزه و رویکردی داشتند؟ آیا میخواستند خلیفه را ساقط کنند یا مانند بابک و مازیار آنطور که ادعا شده ایران را به دوره ساسانی برگردانند؟
او ادامه داد: در واقع در پی یافتن پاسخ پرسشهای بالا مورخان ایرانی به کلیگویی بسنده کرده و مدعیاند آنچه به این قیامها نسبت داده میشود، تهمت است؛ اما کسی توضیح نمیدهد چرا چنین تهمتهایی به این نوع جنبشها وارد شده است؟! لازم بود یک محقق این موضوع را بشکافد و از منظر انواع و اقسام منابع تحلیل کند. پاتریشیا کرون، مولف ««پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» فارغ از اینکه با دیدگاههایش در این کتاب موافق باشیم یا نه، تقریبا چنین رویکردی را اتخاذ کرده و در چهار فصل به بررسی موضوع از منظر منابع گوناگون پرداخته و کار دشواری را پیش برده است...
مدیر بخش اسناد مرکز اسناد دایرهالمعارف بزرگ در پایان اظهار داشت: دربارهی جنبشهای ایرانی قرن دوم و سوم رازهای زیادی وجود دارد که به احتمال زیاد ریشه در ایران عهد ساسانی دارد. به عبارتی در آن جامعهی پرجنبوجوش دورهی خسروپرویز بعد از اتمام جنگهای سیساله، بحرانهای اقتصادی و آمدن اعراب (به نظر) سرپوشی روی آنها گذاشته شده که یکدفعه در عهد عباسی مانند زنجیری پاره شد. تقابل در این جنبشها، بیشتر از اینکه جنبهی ایرانی – عربی داشته باشد، جنبهی ایرانی – ایرانی دارد. این نکتهی بسیار مهمی است؛ چون طبقهای از باقیماندهی دیوانسالاران و موبدان ساسانی بیشترین مشکل را با این جنبشها داشتند. این مسائلی که ذکر شد بررسی جنبشها از لحاظ سیاسی است، اما از لحاظ التقاطی، پاتریشیا کرون در فصل دوم و سوم کتاب به بررسی آن اهتمام ورزیده است.
۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902325